سید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و باباسید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

امیرحسین، گلی از بهشت

دوستت دارم مادر

و چه زیبا گفت شاعر: من بدهکار توام ای مادر     همه جانی که به من بخشیدی         لحظاتی که برای امن من جنگیدی            وبدهکار توام عمرت را               روز هایی که ز من رنجیدی                  اشک ها دزدیدی و به من خندیدی         مامان عزیزم از صمیم قلب دوستت دارم خیلی دوستت دارم ایکاش میتونستم احساس واقعیمو بهت بگم ...
10 ارديبهشت 1392

شیرین تر از عسل

خنده های نمکین امیرحسین جون دوستای گلم، ادامه مطلب: بماند که این خنده ها کار دستمون داد و گل پسرمون هرچی خورده بود احتمالا در اثر دل درد ناشی از خندیدن زیاد گلاب بروتون بالا آورد. ...
7 ارديبهشت 1392

این روزهای امیرحسین

این عکس ننوی جدیدته که 9 فروردین به دست مادرجون و آقاجون بازسازی شد،ننوی قبلی که تو چهارماهگیت برات ساخته بودیم کوچیک شده بود و کاربردشم اینه که در طول روز اگه بخاطر صدا یا ... بدخواب شدی با تکون دادنش دوباره میخوابی عزیزم دوستای گلم، ادامه مطلب:   ژست های چهار دست و پا رفتن امیر مادر   وقتی امیرجون عقبی میره و با سرعت نور میچرخه و بهدفش که جلوشه نمیرسه اینطوری میشه: اما...آغاززززززززززی دوباره خواب شیرین شب هنگام پسرکم امیرحسین جون خیلی خیلی... عشق تلویزیونه بخصوص سی دی خاله پریا اون قسمتیش که راجع بحیوانات مختلف توضیح میده..ی بارم تو پایان شش ماهگی ی صدایی عین صدای جغد بلافاصله بعد شنیدن از...
2 ارديبهشت 1392

زائر کوچولو

سلام بر پسر معصوم و دوست داشتنی خودم دیروز روز شهادت خانوم فاطمه زهرا (س) بود که همین جا این روزو البته با تاخیر خدمت تمام دوستان وبلاگیم تسلیت میگم از شنبه شب تصمیم بر این شد که یکشنبه یعنی روز شهادت خانوم ساعت 10:30تو دسته عزاداری شرکت کنیم،اول صبح با صدای شیرین مش حسین آقا بیدار شدیم و سریع آماده شدیم برای حرکت،ی مسیر تقریبا 5 کیلومتریو با کالسکه که حدودا نصف مسیرو پشت دسته عزادارها بودیم طی کردیم تا به امامزاده ابراهیم برسیم ،بین راه که پشت دسته عزادارها بودیم و همزمان با مداحی دلنشین یک آقا خیلی چیزها از خانوم خواستم...و بعد هم برات آیه الکرسی خوندم که انشاله بین راه خسته نشی و مجبور نشیم زیارت نکرده برگردیم که خداروشکر خیلی خی...
26 فروردين 1392

...امیر درآورد دندون

سلام عسل مامان یکشنبه صبح بعد اینکه از خواب بیدار شدی یکم بازی کردیم و موقع خندیدنت متوجه ی مروارید کوچولوی سفید شدم لثه پایین سمت چپ،از ذوقم همینطوری بلند بلند میخندیدم،بابا هم خیلی خوشحال شد و وقتی از سر کار برگشت یک راست رفت سروقت ننوت تا بیدارت کنه و دندونتو ببینه که البته من نزاشتم چون اونطوری بدخواب میشدی اینم ی عکس از اولین مروارید فرشته کوچولوی خودمون دوستای گلم، ادامه مطلب: ...
22 فروردين 1392

عکسایی از دومین پیرایش گل پسر

سلام قشنگم دیروز ٢١ فروردین ٩٢ یعنی تو هشت ماه و دو روزگی دوباره بردیمت پیرایشگاه،بماند که خ گریه کردی ولی انصافا از دفعه پیش کمتر بود خب آخه گل پسرم مرد شده،بعداصلاح باهم برگشتیم خونه و حموم و لالا...قربون کاکل سیدیت که همونطور سرجاش مونده و تغییری نکرده عین بابایی جونت  دوست جونیا، ادامه مطلب:   ببینید در آن واحد من چند تا کارو باهم بلدم بکنم هم دست میخورم حرفه ای و هم متمرکزانه تیوی تماشا میکنم همچنان مشغول تماشای تلویزیونم فرقی نمیکنه از پیام بازرگانی و سریالای تکراری که محبوب مامانمه و فیلم های رزمی که بابام خیلی دوس داره تا سی دی خاله پریا و نی نی ناز و عموپورنگ... این چن وقته امیرحسین جون بخاطر دند...
22 فروردين 1392

هشت ماهگی

سلام گل پسرم هشت ماهگیت مبارک دویست و چهل و دو روز از لحظه ای که خداوند بزرگ یکی از فرشته های کوچولو و ناز و مهربون و زیباشو بما هدیه داد میگذره پروردگارا از اینکه مارو لایق دونستی و امیرحسین را بما هدیه دادی سپاسگزارم امیدوارم بتونیم امانتدار خوبی باشیم و اونطور که باید و شایسته است از عهده ی نگاهداری و تربیت بربیایم خدایا میدونم تو از من..بینهایت بار به فرزندم مهربانتری   پس او و همه کودکان روی این کره خاکی را به دستان پرمهرت می سپارم چندتا عکس از هفته آخر هشت ماهگی امیرحسین جون دوستای گلم، ادامه مطلب:     ...
19 فروردين 1392

عکس هایی از نوروز 92

عکسایی از ایام نوروز ١٣٩٢ دوستان عزیزم، ادامه مطلب:   دس دسی کردن امیرحسین جون    اولین بستنی خوردن در ایام نوروز  اینطور که معلومه آقا امیرحسین بستنی خیلی دوست دارن جمله ای که آقای پدر  روی پاکت عیدانه امیرحسین و مامانش نوشته بودن ...
17 فروردين 1392