سید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و باباسید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

امیرحسین، گلی از بهشت

در آستانه تولد یکسالگی

به نام خدایی که با دادن یک هدیه بما زندگی منو و مامان زهرا را شاد و شادتر کرد.الان دقیقا 34 ساعت مونده تا شماره انداز تقویم زندگی هدیه ما، عدد یک را برای اولین و آخرین بار در صفحه زندگیش ثبت و ضبط کنه، امیرحسین جون سلام من و مامان بهت تبریک میگیم، هممون سال خیلی سختیو پشت سر گذاشتیم اما به آینده بیش از پیش امیدوار شدیم، بابایی از خدایی که تو را از آسمون به زمین فرستاده میخوایم تنت همیشه سالم و قلب نازنینت مالامال از زندگی باشه و میخوام اینو بدونی که شادیت، شادیمونه و بغضت، روز مرگ ماست، امیرجان پس بخاطر ما هم که شده همیشه شاد باش. ...
27 مرداد 1392

شروع استقلال

تقریبا از اوایل نه ماهگی عادتت دادم که خودت بخوابی بدون اینکه رو پاتکونت بدم برای این کار هم بقط کافیه من یا بابا چشامونو ببندیم و کنارت مثلا بخوابیم! این هم آب خوردن امیرحسین و شروع استقلالش در ده ماهگی دوستان ادامه مطلب: ...
27 مرداد 1392

عکسای آتلیه نه ماهگی گل پسر مامان و بابا

با نام و یاد خداوند، خاله ها سلام ، امرو از مامانی اجازه گرفتم تا قد یه پست هم من مطلب بنویسم:چند وقت قبلا به اصرار فراوون مامان و بابا رفتیم آتلیه همون آتلیه که برا اولین بار که خیلی کوچول موچولو بودم رفتم آره منظورم همون آتلیه لنزو دیگه، خاله ای که مسئول این آنلیه هست خیلی به من لطف داره چون همیشه برام سنگ تموم می رازه، راستی این دفعه دیگه شرمندمون کرد و یکی دو روزه مکسامو بهم داد که البته ناگفته نمونه پیگیری مامانی هم بی تأثیر نبوده، القصه خاله ها و پسرخاله ها دیگه می تونن تو ادامه مطلب مکسامو اگه دوست داشته باشن ببینن.    ...
27 مرداد 1392

حموم فرشته کوچولوی ما

ساعت 15:42 دقیقه است و ما خونه عزیزجون امیرحسینیم بابا خوابیده به بیشنهاد عزیزجون امیرمو حمومش کردم البته اول مایل نبودم به همون دلایل گریه کردنای امیرحسین اما چون حسابی عرق کرده بودی و امشب هم به خواست خدا راهی بودیم و تو خونه جدید هم شاید تا یکی دوروزی نمیشد حمومت کنم قبول کردم و بردمت شیرت دادم و کمی هم خواب داشتی بعد یکی دو دقیقه دیدم چشات تو حموم سنگین شد و خوابت برد یعنی درست زمانی که داشتم میشستمت، وای نمیدونین چه ذوقی کردم دیدم اینطوری با آرامش تو بغلم اونم موقع حموم کردن خوابت برده حالم قابل وصف نیست همونطوری که خوابت برده بود  به آرومی و دقت توی حموم لباس تنت بوشوندم و دادمت به عزیزجون و ادامه ی خواب...
24 ارديبهشت 1392

خداحافظی موقت

سلام به دوستان وبلاگیم درست از چهارشنبه هفته بیش که مودم و ملحقاتش جمع و جور شد به قصد اسباب کشی تا شنبه که اسباب ها به تهران فرستاده شد و دیروز که خونمون تروتمیز کردیم برا اجاره دادن و امروز که اومدیم خونه عزیزجون برا خداحافظی ... من از وبلاگ امیرم بی خبر بودم تا حالا.. از دوشنبه گذشته تا دیروز شما خونه مادر جون بودی و حسابی آقاجون و مادرجون و دایی مسعود خستشون کردی بغلی شدی بشدت.. اینمدت نتونستم اونطوری که دلم میخواست بهت برسم هم بحران روحی داشتم و هم سرم خیلی شلوغ بود عزیزدلم تهران هم اینطور که معلومه به این زودیا تلفنمون وصل نمیشه و من از خونه امیرم منظورم وبلاگ امیرحسین جونه دور میمونم دوستان وبلاگیم خیلی دوستون دارم تو این...
24 ارديبهشت 1392

اواخر 9 ماهگی میوه بهشتیم

چقد زود میگذره دوستای گلم، ادامه مطلب:   چند روز پیشا داشتم به بابا محمد میگفتم خوب میشد اگه دوباره برمیگشتم به عقب،به زمان تولدت،اینبار با تجربه بودم و خیلی بیشتر وبا اعتماد به نفس بیشتر بهت رسیدگی میکردم،انگار بعد 9 ماه تازه داره ی چیزایی دستم میاد و سخت نمیگیرم ..کاشکی میشد تجربه الانو اونموقع داشتم ولی خب ..نمیشه:) 4 روز دیگه نه ماهت تموم میشه..چقد زود بزرگ شدی ماشاله.. اینروزا ی غصه ای تو دلمه،دلتنگی ...،یه وقت فک نکنی مامان ضعیفی داری .. نه ولی  دلم تنگ میشه برا خونواده و خونمون و شهرمون بیشتر بیشتر برا مادرجون و آقاجون،از این ناراحتم که اونا دلشون برا ما تنگ میشه و غصه میخورن همینطورم عزیزجون و پدر...
16 ارديبهشت 1392

باغچه ی خونمون

گل خوشبوی من این عکسارو برا یادگاری از حیاط خونمون گرفتم،باغچه خیلی قشنگ شده،سبزی هایی هم که همسایمون زحمت کاشتنشونو کشید حسابی بزرگ شدن،گفتم حالا که روزهای آخر که اینجاییم بیایم تو حیاط و عکس بندازیم که از قضا بابا هم از سرکار برگشت و همراهیمون کرد  دوستای گلم، ادامه مطلب: این هم عکسای امروز صبحه که دلم نیومد نزارم امروز رو صندلی نشوندمت و اومدم عکس بگیرم که تو ی لحظه خودتو کشیدی جلو و اومدی وایسی نتونستی و با سر اومدی زمین و صندلی اومد روت ببخش مامانی منو زودی گرفتمت الحمدله چیزی نشد ...
10 ارديبهشت 1392