من و قانون چهارم نیوتن
هیچوقت فراموشش نمی کنم...فاطمه دهشیری زاده
یادم میاد وقتی تو پروژه های پایان ترم++C می موندیم میرفتیم سراغش
مثل ِ همیشه روی تختش با آرامش کامل نشسته بود و دفتر و مداد هم دستش
برنامه نویسیش عالی بود
یادمه دکتر مهدوی استادمون میگفتن هر وقت برنامه ای نوشتین که بدون ایراد براتون اجرا شد بدونین یه جاشو اشتباه کردین( شاید اینطوری می گفت که اعتماد بنفسمونو بالا ببره)
ولی فاطمه برنامه مینوشت برامون که همون بار اول اجرا میشد
اصلا یه چیزهایی باید تو خون آدم باشه، با اینکه رتبش به مهندسی برق هم میخورد اما می گفت اومدم نرم افزار که بعدها بشینم تو خونه و پروژه بردارم و کار کنم
ازش خبر ندارم، نمیدونم چه میکنه ،ان شاله که به اونچه میخواسته رسیده باشه ...
اما من
همیشه میخواستم کارم ساعت مشخصی داشته باشه، وظایفم از حیطه ی آموزش خارج نشه و اونهم تعیین شده باشه...
اما تو این چند سال، غیر از کلیت ِ کار که همون آموزشه بقیش به تبعیت از قانون چهارم نیوتن(به نقل از مامان الهام یکی از دوستان فیزیکدان وبلاگیم) همه چی عکس شده...
و امروز بعد از گذر کردن از آزمون های متعدد هوش و ریاضی و بقول خودشون هفت خان رسیدیم به کار ِ آموزشی و پــــــــروژه ای...
کاش فاطمه اینجا بود و از تجربیاتش برام میگفت...