سه سالگی
به همین زودی، در چشم بر هم زدنی سه سال گذشت و چه شیرین گذشت... چند ماهی از مهد ِ قرآن رفتن پسرک می گذرد و شرایط الحمدلله خوب است...هنوز تغییر محسوسی از مهد رفتن در پسرکمان پدیدار نشده چه خوب و چه خدای ناکرده بد...همین که ساعاتی از روز کنار دوستانش است و بازی می کند خاطرم آسوده است امسال تصمیم گرفتیم تا تولدش را در مهد برگزار کنیم...حتی آمدن خانواده هایمان از شهرستان در هفته ی تولدش هم مارا از این تصمیم منصرف نکرد...تولد روز نوزدهم مرداد ماه ِ زیبا در مهد برگزار شد...دو بار دیگر نیز با حضور خانواده های پدری و مادری در منزل و به فاصله ی چند روز، جشن ِ کوچکی گرفتیم دوباره همان قاعده ی نانوشته ی " کج خلق بودن بچه ها در ...
نویسنده :
مامان امیرحسین
11:14