سید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و باباسید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

امیرحسین، گلی از بهشت

چه زود بزرگ شدی...

1392/7/9 10:59
945 بازدید
اشتراک گذاری

سررسیدهای تبلیغاتی سال های گذشته را ورق میزنم، تنها چند صفحه اول از هر کدامشان خط خطی شده

از دستور کیک شکلاتی و دورنگ مامان پزو سوپ کودک از فلان سایت تا تعداد و میزان وعده های غذایی و حتی میلی های شیر نوش جان شده پسرک...

در یکی از دفترچه ها خاطرات دوران جنینی اش را ثبت میکردم که ...نیمه کاره رها شد

تاسوعای 90 بود که احساسش کردم..

10 آذر 90، تایید بودنش را از دکتر گرفتم..

10 دی 90، برای اولین بار و در هفت هفتگی صدای قلبش را شنیدم..

10 اسفند 90 از پسر بودنش و 20 فروردین 91 در 21 هفتگی از سلامتش مطلع شدم..

و خاطرات تک تک روزها..حتی ثبت ساعات خوابش ..

خنده دار است...شاید... نمیدانم

زندگی ام پر شده از او..هر بچه ای میبینم زل میزنم نگاه میکنم چند ثانیه چند دقیقه،او را تصور میکنم در آن سن و سال و... حــــــال خودم را

بابا می پرسید:امیرحسین کی میتونه چای بخوره؟     وقتی هنوز شش ماهت نشده بود و نگاهتو از لیوان چایمون برنمی داشتی

چه زود بزرگ شدی  و همپایمان شدی در نوشیدن چای..

همپای لقمه های نان و پنیر صبحگاهیمان..

همپای تماشای تلویزیون و دیدن فیلم و فوتبال شبانگاهیمان..

همپای گردش های عصرگاهیمان در فضای سبز کنار خانه..

چه زود بزرگ شدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان بنیتا
10 مهر 92 2:55
ماشالا به گل پسر که دیگه واسه خودش مردی شده...ایشالا دامادیشو ببینید عزیزم


ممنونم عزیزم
نیلوفر/مامانه روژینا
10 مهر 92 3:41
اره عزیزم.واقعا خیلی خیلی زود میگذره.و بچه ها بزرگ میشن.من اصلا باورم نمیشه که ماهه دیگه تولد روژیناست و یکسال از بدنیا امودنش میگذره.
عزیزم خصوصی


بله واقعا خیلی زود میگذره