سید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و باباسید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

امیرحسین، گلی از بهشت

چهارده ماهگی امیرم

1392/8/12 13:25
642 بازدید
اشتراک گذاری

به نام آنکه جان را زندگی داد...

قابل توجه دوستان و بلاگی اعم از خاموش و روشن

شاید..ممکنه..احتمالا چهارده ماهگی گل پسر در یک قسمت خلاصه نشه وبقسمت دوم بکشه.

 

 12 مهر روز جمعه رفتیم پیاده روی ورزشگاه آزادی بهمراه کارکنان ...،به استثنای آفتاب سوزان

که البته زیبایی خاص خودشو داره و من و امیرحسین حسابی سوختیم بقیش حسابی عالی بود

بخصوص برنده شدن بابایی(یا بقول امیرحسین باباجون به زبون خودش) تو قرعه کشی که تو همین مراسم انجام شد، یک دستگاه دوچرخه ثابت!!

1

1

 

1

1

 آفتاب پسر گلمونو حسابی کلافش کرده بود و اصلا میلی به راه رفتن نداشت

1

دوهفته ای میشه امیرحسین با باباجونش میرن حموم و من وظیفه خطیر درآوردن و پوشیدن

لباسشو بعهده دارم

امیرحسین جون ترو تمیز که تازه از حموم اومده  دیده باباجونش داره شونه بموهاش میکشه

بزور شونرو گرفته داره موهاشو شونه میکنه

 

1

این سه عکسم برا سیزده ماهگیتهچشمک روز پنجشنبه یکروز قبل رفتن به آبگرم بود که اومدیم خرید

قربون ژست خشگلت

اذ1

 

1

1

یکشنبه 14 مهر هم به مناسبت هفته ... از طرف اداره باباجون و بهمراه همکارای باباجون

و خانواده هاشون رفتیم باغ پردیس، که خیلی خیلی شکر خدا خوش گذشت البته بیشتر به امیرحسین و باباجونش(مامان امیرحسین اینبار تو قرعه کشی ی کارت هدیه بردن و باباجون بی نهایت مشعوف شدن)، چون بنده که همش بدنبالت بودم ازاونجاییکه هنوز که هنوزه تپ و تپ میخورن زمین و کمی عجول تشریف دارن و مرتب در حال دویدن، دیگه بنده کارم دراومده

یعنی تو این چند وقته کلی ضربه خورده بس که زمین میخوره و اجازه نمیده دستش تو دست من یا باباجونش باشه

ژست راه رفتن امیرحسین خان:دست راست بالا، چپ پایین

1

1

1

اوایل ماه چهاردهم گل پسر که میشه اواخر شهریور و اوایل مهر کلی مهمون عزیز داشتیم

اول بترتیب اومدن:عزیز و پدرجونو عمه منیر و امیررضا که سه روزی پیشمون بودن به استثنای مفاهیمی چون "دیفن هیدرامین و عوارضش، دلدرد و احتباس ادراری 15 ساعته ناشی از آن" خوب بود و بهمون خوش گذشت بخصوص پارک لاله و گردش و بازی چند ساعته.

 

مهمون دوم راضیه جون دوست عزیزم بود که امسال دکترای نساجی امیرکبیر پذیرفته شده و اومده تهران و خوشبحالمونه چون از این ببعد انشاله زود بزود میتونیم ببینیمش

مهمون سوم عمو احمد بودن که یروزی پیشمون بودن

همچنین مادرجون و آقاجون و دایی مسعود که اوایل مهر اومدن پیشمون که بخاط بارش باران پربرکت و زیبای پاییزی علی رغم میل باطنی زود رفتن و یکروز موندن کنارمون.

از کارایی که امیرحسین جوووووون در طول روز انجام میدن:

گذاشتن و برداشتن بطری آب معدنی و گوشی بیچاره بنده در لباسشویی چندین نوبت در روز و هر نوبت چندین بار.

راه افتادن بدنبال ز..ز و باباجون هر جا که میرن به حالت های مختلف دوپا یا چهار دست و پا.

و ...

دیشب یعنی 16 مهر باباجون مشغول نماز خوندن بودن که یهو دیدیم امیرحسین سجادرو برداشته و داره سجده میکنه و یسره میگه "الله"

خیلی تلاش کردیم ولی..نشد عکس بگیرم

الان که دارم برات مینویسم یساعتیه با کیف پول و سررسید و یه سبد جا مهری و درخلالش تماشای فیلم مشغولی و با خودت حرف میزنی.

بعدا نوشت:

چکاپ 14 ماهگی مطب دکتر محمد کاظمیان

قد:80

وزن:11/400

دورسر:48

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان النا
19 مهر 92 21:56
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی داره و قشنگ تر از اون دسته گله نارتونه که خدا واستون حفظش کنه لطفا اگه وقت کردین به ما هم سر بزنید خوشحال می شیم www.elena91.niniweblog.com


سلام عزیزم
ممنونم
حتما،باعث خوشحالیه
مامانی درسا
21 مهر 92 2:30
گلمی امیرحسن جون چهارده ماهگیت مبارک گلم


ممنونم خاله مهربون
مامان درسا
22 مهر 92 17:28
چهارده ماهگیت مبارک عسل خاله.
مامان درسا
22 مهر 92 17:30
قربون تیپ قشنگت.مامانی رو اذیت نکن ناز نازی، بذار به او هم خوش بگذره.
amir hosein v mamanesh
22 مهر 92 23:59
aziiiiiiiiiizam mashalah nazi ishallah hamishe ba khoshi gol pesar
پرهام ومامانش
26 مهر 92 23:34
خصوصی
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
27 مهر 92 10:50
امیر گلم 14 ماهگیت مبارک عزیزم
ماشالا روز ب روز نازتر میشی
مامانی واسه پسملی اسفند دود کن لطفا


ممنون ممنون