وقتی همه خوابند!
وقت خواب پسرک رسیده، صدایش می کنم و می گویم: اسباب بازی هایش را بگذارد سرِ جایش تا برویم بگذارمش روی تختش تا بخوابد، می بینم می رود سر وقت ِ تک تک ِ اسباب بازی هایش و می گوید: نی نی خوابید، نُشین( ماشین ) خوابید، ببعی، گاب، ابس، پیل(فیل) خوابید و همه شان را وارونه می کند که یعنی اینها هم بخوابند.
روایت تصویری ِ "وقتی همه خوابند" را در ادامه مطلب گذاشته ایم تا میزان علاقه ی اینروزهای پسرکمان دستتان بیاید.
صد البته نه فقط موقع خواب بلکه بیداری و بخصوص موقع غذاخوردن خیلی خیلی حواسش جمع اسباب بازی هایش بخصوص ماشین و خرسی اش است که نکند گرسنه بمانند، قبل از اینکه برایش لقمه بگیریم تاکید می کند:
" ماشین نونو بخوره "
**********************
علی کوچولویمان که حالا برای خودش مردی شده خیلی زود به حرف افتاد و یادم میاید وقتی خیلی کوچک بود بابایش کتاب شعرهای کودکانه را که برایش باز میکرد از روی کتاب، شعرها را از حفظ میخواند و همه مان کلی از شعرخواندن علی کوچولو کیف میکردیم
خیلی منتظر بودم که امیرجانمان هم شعر بخواند برایمان
تا اینکه...چند روز قبل ...موقعی که دوتایی مشغول بازی بودیم
پسرک شروع کرد به خواندنِ
"تاب تاب عباسی
اگه بخوای بندازی..بغل ِ باباجون بندازی"
اینروزها که امیر حرف می زند..منظورش را میرساند..جمله های چند کلمه ای می گوید و حسابی طوطی شده است برای خودش..دل ِ من و بابا تنگ ِ روزهای نوزادی اش است خیلی زیاد.
شکل نوی شعر "تاب تاب عباسی" که شاعره ای جوان آن را سروده و کلی مصرع به آن اضافه شده را نیز در ادامه ی مطلب گنجانده ایم شاید که بخواهی وقتی دلبندت را تاب می دهی و یا بوقت لالایی برایش زمزمه کنی.
************************************************************************
تاب تاب تاب بازی
خدا منُ نندازی
میخوام پناهم باشی
تا آخر این بازی
خدای دلتنگییام
خدای مهربونم
تو حرفامُ میشنوی
بد کردم و میدونم
میدونم از تو دورم
صدای سوت و کورم
من گم شدم تو راهه
خوب و بد عبورم
منُ ببخش که گاهی،
شک کردم و شکستم
به این که نزدیکمی
چشامُ ساده بستم
منُ ببخش که گاهی
کم مییارم، میبازم
یادم می ره تو هستی
من که پر از نیازم
تو دستامُ میگیری
هنوز دلم روشنه
هنوز نبض ترانهم
به خاطرت میزنه
هنوز هوامُ داری
به داد من میرسی
قشنگ ترین آرامش
جز تو ندارم کسی
تاب تاب عباسی
خدا منُ نندازی
میخوام پناهم باشی
تا آخر این بازی