سید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و باباسید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

امیرحسین، گلی از بهشت

سه مِهر از زندگی

1393/7/26 16:12
339 بازدید
اشتراک گذاری

و اینک که مشغول نگاشتن این سطور هستم چند روزی بیشتر تا پایان سومین مهر از کودکی جگرگوشه مان  نمانده، نمیدانم فصل خزان جادویش چیست که در اعماق ذهن و روحمان ریشه دوانده و اینطور ما را عاشق خویش کرده

با مهرش جوانه های امید در دلت روشن می شود و شعله ی آموختن نیز همزمان زبانه می کشد، در نیمه اش که شروع برگ ریزان و تجلی قدرت خداست "لتسکنوا"یش  عاشقانه برایت به اراده اش رقم خورده و پایانش را چه زیبا برایت تصویر کرده با یادآوری تولد عزیزت.."پدرت" هر چند که تقریبا مطمئن باشی نه سال تولدش و نه روز تولدش آن است که در شناسنامه اش درج شده.

                                               ************************

یکی دوهفته ایست آموزش مرحله اول خواندن با " تراشه های الماس " را بطور خیلی خیلی غــــــــــــــــــــــیر جدی و در حد پنج یا ده دقیقه در روز آن هم فقط محض گذران وقت و ارضاء حس تنوع طلبی اینروزهای جگرگوشه شروع کرده

                                               ************************

سر سفره موقع غذاخوردن وقتی سیر میشود میگوید سیر شد و وقتی می بیند مامان خودش را زده به نشنیدن و مشغول لقمه گرفتن است می گوید "نه..اصدا" (نه ..اصلا)

شیرازه را برداشته و مثل ناظم ها همان ها که فقط در فیلم ها دیده ایم و ترکه عضو لاینفک حرفه شان بود، تکانش می دهد و می گوید: "ساکِک" (ساکت!) (ساکک را با صدای بلند و خشمناکانه بخوانید)

                                        ****************************

نماز های ظهر و عصر امیرحسین همچنان در مسجد اقامه می شود  اما نه به جماعت (اوخ شدن پای پسرک را که به یاد می آورید، چشممان ترسیده)

خیلی جدی به نماز می ایستد و همراهیمان می کند، امروز یافتیم پسرکمان کلی شهرت و محبوبیت کسب کرده از جانب "هانوم" ها (خانوم ها) در مسجد.

                                              ***********************

متقاعدش کردیم که باید شب ها روی تختش بخوابد و شخصیت های محبوب ذهنی اش هم همین کار می کنند از جمله "شیر دَنگل" ، اما فقط به اندازه دوهفته موفق بودیم که برایمان بس بزرگ بود

                                           ************************

"سر  ِ جاش" این کلمه ایست که پسرک سخت به آن دلبسته است ، آشغال های روی فرش را در سرجای خود که همانا ظرفشویی است می گذارد و به هنگام بیرون رفتن اتوماتیک وار ابتدا بعد از ج.ی.ش کردن می رود سراغ وسایل بازی اش و آنها را در کمد یا جایشان می چپاند.

                                         *************************

هروقت کار اشتباهی می کند و تا مرز انفجارمان پیش می رود به جای خسته کردن خود و گریه هایش، سکوت می کنیم، همین که ناراحتی و جواب ندادمان را می بیند میاید می گوید:"بخشید"

امروز به پسرک گفتم دیگر نگوید "ببخشید"...فکر می کنم معذرت خواهی برایش زود است...عذاب وجدان دارم

                                       ***************************

پسرک با مسواک رابطه ای  دوستانه پیدا کرده و روزی سه چهار نوبت مسواک میزند علاقه اش از وقتی بابا برایش خمیردندان 2080 با طعم توت فرنگی خریده دوچندان هم شده :)

                                           ****** *****************

عکس از صحن و سرای آقا امام حسین(ع) و علمدار کربلا را نصب کرده ایم به دیوار اتاقمان

هروقت چشمش به عکس میخورد به آقا سلام می دهد

عکس های سه شهید بزرگوار که چند روزی بیشتر از شهادتشان نمی گذرد را زده اند درب بلوکشان

جگرگوشه هر روز برای ادای فریضه واجب رفتن به پارک که از کنار بلوک آخر عبور می کند می گوید:" آقا شهید شد"

اینروزها که خانواده هایشان رفته اند شهرشان ببرای انجام مراسم حال دلمان خوب است وای بروزی که برگردند ..جای خالی پدر..همسر..خداوند صبرشان دهد.

 


 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

مامانِ بهار
26 مهر 93 16:44
آفرین به گل پسر که همه ی کارهای خوب از جمله نماز خوندن و مسواک زدن رو دوست داره . ان شالله در آینده هم همین طور باشه
مامان امیرحسین
پاسخ
خیلی ممنونم بهارخانمی برای مسواک زدنش و علاقه مند شدنش خیلی تلاش کردم خدا کنه همینطور پابرجا بمونه علاقش
الهام مامان علیرضا
26 مهر 93 17:23
چه عکس های زیبایی از آخا امیروسین گرفتی خواهر فکر کنم تو اولی داره سلام میده آفرین به آقا امیروسین اهل مسجد راستش منم خیلی دلم میخواد هر روز سلام بدم! فکر بدی هم نیست زدن عکس به دیوار که مرتب به آدم یادآوری می کنه. ایشالا قسمت بشه بریم از نزدیک سلام بدیم تراشه ها هم خیلی خوبه. من که واقعا راضی ام از این که خریدمش. خدا رو شکر الان علیرضا هم خیلی خوب کلمات و یاد گرفته و میخونه و هم خیلی خوب اصطلاحات انگلیسی رو تلفظ می کنه. چند وقتی هم هست که شمردن انگلیسی رو یاد گرفته ببوس امیرجان و از طرف من
مامان امیرحسین
پاسخ
چشماتون زیبا میبینه نظر لطفتونه خواهر درسته تو عکس اولی داره سلام میده به آقا منتها نتونستم زیر عکسش بنویسم ان شاله بزودی قسمتون بشه با آقا علیریضای گل و همسر محترم پسری فعلا که علاقه ای نشون نداده تا ببینیم چی پیش میاد و علاقه مند میشه؟ علیریضاجان رو ببوسید
مامان سحر
26 مهر 93 19:53
عزیزم چقدر آقا شده مامان جونش...
مامان امیرحسین
پاسخ
شما لطف داری سحرجان دوباره فرستادم خانمی
mahtab
27 مهر 93 7:49
سلام دوست خوبم مهرتان پرفروغ و دلتان گرم به گرمای رنگهای پاییز برگ ریز پیشاپیش مبارک است میلاد همسرتان و سایشون بر سرتون مستدام فدای اصدا گفتن و ناظم بازیش باز هم می گم خوشا به سعادتتون که میرین مسجد...من که کم سعادتم و هنوز جرات نکردم ببرمش....بس که میترسم خانمها باهاش رفتار بدی کنن و خاطره بد پیدا کنه... ما هنوز براش خمیردندون باب میلش رو پیدا نکردیم اما تعریف 2080 رو از دوستان نی نی وبلاگی شنیدم..باید بخرمش ماشاالله با سلام دادنش، خودشون حفظش کنن ان شا الله خدا بیامرزشون این شهدا رو ...تازه شهید شدن یا تازه پیداشون کردن؟! کجا و چطور شهید شدن آفرین به پسر ناز و خوب و مهربون با این ادب کردنش به اقا امام حسین ع
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام ممنونم مهتاب خانومی تولد پدرم هست آذرماه عزیزم اتقاقا میخواستم یه پست بزارم راجع به همین موضوع یه خانمی تو مسجد ما هست که از قرار معلوم همه کاره هست و من هم خیلی نگران این موضوع بودم خدا روشکر برخوردی تا بحال پیش نیومده شما هم نگران نباشید بله بتازگی شهید شدند یک هفته ای میشه در اثر سقوط هواپیما خیلی لطف داری خاله جووووون
mahtab
27 مهر 93 7:50
دوستان تراشه های الماس خوبه؟ یعنی یاد گرفتن کلمات قبل از مدرسه مضر نیست؟ من شنیدم بهتره کار نشه...کاش میفهمیدم کدوم راه درسته؟!
مامان امیرحسین
پاسخ
والا خودم مطمئن نیستم و هنوز طبق برنامه ای که روش نوشته شده نتونستم پیش برم، دوستان نظرشون چیه؟
زهرا - گل بهشتی من
27 مهر 93 11:04
همیشه پاییزتون پر از خاطره های قشنگ. خوش به حالتون که میتونید مرتب مسجد برید. من فقط چند بار تونستم با عسل خان برم که اونم به جماعت نخوندم. خمیر دندان هم فکر خوبیه. اگه ضرر نداشته باشه.برم امتحان کنم.
مامان امیرحسین
پاسخ
سلام ممنونم و برای شما، همیشه ی ایام... بله مسجد حسابی تنهاییمونو پر کرده تا صدای اذان بلند میشه امیرحسین میگه: مامان بریم مسجد من به این خمیردندونه میگم مربا، خیلی خوش بو هست ان شاله تهیه کنید و محمدرضا جان خوشش بیاد
مامان گلشن
27 مهر 93 19:58
افرین به این مامان وبابا که گل پسری به این اقایی تربیت کردن.خدا حفظش کنه
مامان امیرحسین
پاسخ
لطف دارین شما خیلی ممنون
مامانِ بهار
27 مهر 93 20:28
___♥♥♥ __♥♥_♥♥ _♥♥___♥♥ _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥ _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥ _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥ __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥ ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥ ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥ ____♥♥___♥♥__♥♥ ___♥___________♥ __♥_____________♥ _♥_____♥___♥____♥ _♥___///___@__\\__♥ _♥___\\\______///__♥ ___♥______W____♥ _____♥♥_____♥♥ _______♥♥♥♥♥
بانو
28 مهر 93 14:50
سلام مدل لباس پاییزی بارداری را در بانو ببینید www.banoo.ir/post/1136 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
الهام مامان علیرضا
1 آبان 93 10:55
در مورد تراشه های الماس من ازش راضی هستم. سی دی هاش جذاب تر از فلش کارت هاش هست! در مورد آموزش قبل از سن مدرسه اگه با زور و اجبار باشه مشکل داره مثلا به زور و با وجود خستگی بفرستیمش کلاس زبان، یا قرآن و یا حتی موسیقی! چون از آموزش زده میشه! و در مورد بچه های الان چون همگی تقریبا با این مسائل آشنا میشن ممکنه در آینده سطح کتاب های درسی هم بالاتر بره و این باعث میشه کلاس های مدرسه برای بچه هایی که یه سری از کلمات و بلدند نه تنها خسته کننده نباشه بلکه با افزایش اعتماد به نفسشون هم کمک می کنه در هر صورت بازم باید حالت بازی داشته باشه و اجباری در کار نباشه و مرحله به مرحله مطابق آموزش همون پکیج پیش بره موفق باشی عزیزم
مامان امیرحسین
پاسخ
بله منم دیدم اگر طبق برنامه پیش برم جواب میده و اینروزها که نمیشه زیاد بیرون رفت راه حل خوبیه برای سرگرمی و آموزش در قالب بـازی ممنون که وقت گذاشتی خیلی بما لطف داری الهام جان
مامان حسن
7 آبان 93 1:23
عزیز دلممممممم..چه عکسهای زیبایی..وچگدر با حس شیرینی نوشتی این پستت رو شادباشین همیشه
مامان امیرحسین
پاسخ
این حس در مقابل حسی که شما به حسن جان دارید اصلا قابل قیاس نیست من باید باهاتون همراه بشم و ازتون درس بگیرم