سید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و باباسید امیرحسین جون, عزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

امیرحسین، گلی از بهشت

چهار ماهگی و عکسهای آتلیه

پسرقشنگم تقریبا سه ماه و نیمه بودی که بردمت آتلیه لنزو کنار خونمون عکساتو میذارم تا خاله هاتم ببینن راستی فکر میکنم یه هفته مونده بود که چهار ماهت تموم بشه اولین بار غلت زدی و جیغ پیروزی سر دادی البته قبلش هم کلی تلاش میکردی تا اینکه بالاخره تلاشت  به ثمر نشست نمیدونی من چه ذوقی کردم البته از اون ببعد دردسر تازه بنده شروع شد حالا تا میذاشتمت زمین دمر میشدی و جیغ میزدی و از طرفی دمر شدنت تو خواب باعث بیدار شدنت میشد. ...
10 دی 1391

واکسن چهارماهگی

از اون جایی که یخچال بهداشت سر کوچمون خراب بود و واکسن نداشتن واکسن شما رو 4 ماه و 10 روزگی زدیم بر خلاف اون سری (دو ماهگی) اینسری عزیز دلم تا صبح فردا تب کردی و و مثل اون سری عجیب بیقراری میکردی فردا شب اون روزی که واکسنت کردیم شب یلدا بود  و تعاونی فامیلی اینبار خونه ننه جون (مادربزرگ پدری بنده) بود و شما هم مثل دفعات گذشته سنگ تموم گذاشتی و انقدر بیقراری کردی که مجبور شدیم بعد شام سریع برگردیم خونه جالب اینجاس همین که برگشتیم شما آروم شدیو می خندیدی مراقبت چهارماهگی وزن:7100 قد:64 دور سر:42   ...
2 دی 1391
1